محبوب مهربانم...
نجوای شبانه...
تقدیم به یگانه خالق هستی
محبوب مهربانم...
شبهایی که مهمان خلوت خانه ات میشوم و غزل امید رادر آستانت سر میدهم آسمانی ترین شبهای من است. هنگام سکوت طبیعت که به حیاط آسمانت پا میگذارم ودر صحن هایش تفرج کنان ترانه ی نام تو سر میدهم وستاره ی راز می چینم و در سبد نیاز می نهم شیرین ترین لحظه های من است. آنگاه که در معبرهای آسمان چون کودک گمگشته ای هراسان می دوم و ازبیم بار سنگین گناه مرثیه ی ناله سر می دهم شکوفه ی یاد توست که آرامم می سازد می دانی ....؟ از عطر دلاویزت مست می شوم و چلچراغ عشق بر پا می سازم..در برابر عظمت رحمت تو به خاک می افتم و تو ای مهربان تن نحیف و رنجورم را می نوازی..من به تو عشق می ورزم و تو باغ باغ نهال مهر در درونم می رویانی..قلبم آیینه ای به درازای تاریخ می شود و دستانم به گستره ی گیتی... اما باز هم فوران محبت و عطوفت تو را نمی توانند جمع کنند..عزیز من خدای خوب من جرعه ای از خزانه ی بیکران کرمت و قطره ای از مهر آسمانی ات را در این وجود کوچک خاکی ام بچکان تا دسته دسته بنفشه و ارغوان برویانم بهار بندگی را طراوتی نو بخشم و لوح عبودیتم را تاج این گلستان سازم...
[ بازدید : 603 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]