شعری زیبا از سعدی




وقتی دل سودایی می​رفت به بستان​ها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان​ها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آن​ها
ای مهر تو در دل​ها وی مهر تو بر لب​ها وی شور تو در سرها وی سر تو در جان​ها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان​ها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان​ها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمان​ها
گر در طلب رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد سهلست بیابان​ها
هر تیر که در کیشست گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربان​ها
هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو باید که سپر باشد پیش همه پیکان​ها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می​گویم و بعد از من گویند به دوران​ها


[ بازدید : 543 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 3 آذر 1395 ] [ 19:46 ] [ رکسانا ]
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]